کد مطلب:28693 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

شادمانیِ معاویه












2583. الفتوح:معاویه پس از پایان یافتنِ جنگ می گفت:به خدا سوگند، اَشتر به روزِ برافراشته شدنِ قرآن ها، در حالی از من منصرف شد كه بر آن بودم تا از وی بخواهم برایم از علی اَمان طلبد. آن روز می خواستم بگریزم، امّا سخن عمرو بن اَطنابه را یاد آوردم كه گفته است:

عفّت و آزمون دیدگی ام، مرا [ از گریختن] بازداشت

و نیز این كه می خواهم به بهایی گران، ستوده شوم.[1].

2584. الفتوح:پس افراد شمشیرهاشان را در غلاف نهادند و سلاح هاشان را فرو گذاشتند و به داوری تن سپردند.

عمرو به معاویه گفت:رأیم را چگونه یافتی؟ در دریای عراق غرق شده بودی كه نجاتت بخشیدم!

معاویه گفت:راست می گویی، ای ابو عبد اللَّه! و از تو همین را انتظار داشتم.[2].









    1. الفتوح:188/3. نیز، ر. ك:عیون الأخبار:126/1، تاریخ الطبری:24/5.
    2. الفتوح:191/3.